سخنان مقام معظم رهبری انسان هر سالی که می شنود این تلاوت ها را، خوب احساس می کند که کاروان تلاوت قرآن و آهنگ های قرآنی، از آن چه که در گذشته بوده، جلوتر آمده است و اگر مقایسه کنیم، با دوران های قبل - پیش از انقلاب - از صفر بلکه زیر صفر، بحمدالله به درجات عالی دست پیدا کرده و خیلی مایه ی خوشوقتی ماست. خوش بختانه امروز ترجمه ی خوب هم زیاد است. آن روزهایی که ما عرض می کنیم، حتی یک ترجمه ی خوب از قرآن وجود نداشت که بشود مردم استفاده کنند و از لحاظ معنا خاطر جمع باشند . امروز الحمدلله انسان ترجمه های خوب را می بیند که متعدد وجود دارد. به این ترجمه ها مراجعه کنید؛ مردم مراجعه کنند، آن وقت می فهمند. پس این یک اشکال است که بایستی برطرف بشود؛ یعنی معنای آیات را بفهمند. اشکال دوم این است که وقتی قاری و تلاوتگر ما تلاوت می کند و این لحن های زیبا و آهنگ های خوب را فرامی گیرد و می خواند، تصور بکند که کار او، فقط همین تلفیق آهنگ ها و بیان این الفاظ با صدای خوش و با آهنگ خوش است . این هم یکی از اشکالات است که اگر پیش بیاید، ضرر دارد. قاری ما وقتی قرآن را تلاوت می کند، باید آن چنان تلاوت کند که گویی قرآن را دارد نازل می کند به قلب مخاطب؛ این جوری باید قرآن را بخوانید. البته این قراء معروف مصری، همه شان هم این جور نیستند؛ بعضی هایشان این جورند و بعضی هایشان هم نه . اما شما به آن ها کاری نداشته باشید. شما باید قرآن را جوری تلاوت کنیدکه این مفاهیم قرآنی و آیات کریمه ی قرآن،گویی دارد نازل می شود بر قلب مخاطب؛آهنگ ها را با مضامین جفت کردن، منطبق کردن و از آهنگ برای برجسته کردن معنا و مضمون آیه کمک گرفتن. این آهنگ ها و این نغمه های قرآنی، مهم ترین هنرش این است که بتواند کمک کند به این که مضمون برجسته شود و در ذهن مخاطب بنشیند. پس قرائت کننده ی ما هم بایست این نکات را توجه کند. پی نوشت : 1. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با قاریان در تاریخ 22/6/86 به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان
دو سه اشکال در این جا وجود دارد که این ها را عرض می کنیم :
یک اشکال این است که ما خیال کنیم تلاوت قرآن و انس با قرآن و رواج قرآن یعنی فقط همین. این اشکال بزرگی است و مبادا ما دچار این بدفهمی و کج فهمی بشویم. بنده به این تلاوت ها خیلی اعتقاد دارم. قبل ها در بعضی از همین جلسات، علت این اعتقاد را هم عرض کردیم که دیگر تکرار نمی خواهم بکنم. و خوانندگان خوبمان و تلاوتگران مسلط و استاد و وارد را حقیقتاً ارجمند می دانم لیکن همه ی این ها مقدمه است؛ مقدمه برای حاکمیت فضای فرهنگی قرآن در ذهن جامعه ی ما . یعنی شما جوان مسلمان، مرد و زن مسلمان،کودکان مسلمان باید با قرآن انس پیدا کنید. قرآن را به معنای حقیقی مخاطب قرار گرفتن در مقابل خدا، بخوانید و در آن تدبر کنید و از آن بیاموزید. مرحله ی بعدش هم عمل است، اما من مرحله ی قبل از عمل را عرض می کنم: آموختن قرآن، فهم معارف قرآن، تدبر در آیات قرآن و کلمات قرآنی.
این کلماتی که شما ملاحظه می کنید، همان چیزهایی است که خداوند متعال به عنوان آخرین ذخیره ی معنوی وحی الهی به بشریت عطا کرده است. همین هاست که باید بشر را تا ابدالآباد، تا انتهای این عالم، به راه های سعادت و فلاح و رستگاری هدایت کند؛ پر از معارف است این ها؛ این ها را باید فهمید.
متأسفانه ما حجاب زبانی داریم، حجاب لغوی داریم؛ این کمبود ماست. یعنی کمبود ملت های غیرعرب است . کسانی که زبانشان عربی است، همین طور که قاری تلاوت می کند، این ها که نشسته اند، ولو نه به صورت کامل،آن را می فهمند؛ بیان قرآن، بیان فصیح و بلیغ و خیلی والایی است و هرکسی جزئیات این بیان را نمی فهمد. بلاتشبیه، مثل «گلستان» سعدی که انسان آن را مثلا در جمعی بخواند. خوب، گلستان سعدی فارسی بلیغ است، مردم هم می فهمند، اما دقایق و جزئیاتش را فقط ادبا، اهل ذوق و اهل درک بالا می فهمند. حالا این را هزاران برابر بکنید. قرآن این جوری است. دقایق و لطایف و جزئیات را ممکن است مستمع عرب زبان معمولی نفهمد، اما بالاخره مفهوم این کلمات را می فهمد؛ لذا دلش رقیق می شود؛ لذا در شنیدن تلاوت قرآن اشک می ریزد؛ چون موعظه ی الهی را درک می کند. این حجابی است که ما داریم و قابل حل هم هست. نبادا کسی خیال کند حالا چه کار کنیم، نمی شود؛ نخیر، این کاملاً قابل حل است.
بسیاری از کلمات و لغات قرآنی در زبان فارسی متداول ما تکرار شده است و ما می فهمیم. قدیم ها در مشهد، جلسه ی قرآن داشتیم و همین طور می نشستیم . بنده گاهی صحبت می کردم برای جوان های آن روز - آن ها البته پیرمردهای امروزند - و به آن ها همین را می گفتم. مثال می زدم که مثلاً فرض بفرمایید: « ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس والثمرات و بشر الصابرین.» این آیه ی شریفه را اگر نگاه کنید، از لغات این آیه ،آن چه که یک فارسی زبان نفهمد، فقط دو سه کلمه است، والا بقیه ی لغات را می فهمد. حالا مثلا « لنبلونکم» را باید برایش معنا کنند، اما «شیء» را می داند یعنی چه . خود شما شیء و اشیا را به کار می برید. «خوف» را می دانید چیست، «جوع» را می دانید چیست، «ثمرات» را می دانید چیست . این ها چیزهایی نیست که یک فارسی زبان نفهمد. بنابراین، فهمیدن آیات قرآن، فهم حرف های رابط و ترکیب کلمات و انس با قرآن و مراجعه ی به ترجمه ها دشوار نیست.
ما البته درباره ی موسیقی قرآنی،آهنگ ها و نغمه های قرآنی، لحن های قرآنی ،توقف ها و قطع و وصل های در تلاوت، خیلی صحبت کرده ایم. حالا الحمدلله می بینم که در ذهن ها و در بیان های اهل قرآن این چیزها زیاد تکرار می شود. با توجه به ترجمه که می بینم الحمدلله خیلی از این تلاوت کننده ها به ترجمه ها توجه می کنند و نکات را مورد نظر قرار می دهند،که دیگر نمی خواهیم آن ها را تکرار بکنیم. لیکن این نکته خیلی مهم است که تلاوت کننده ی قرآن قصدش اثرگذاری این کلام در ذهن مخاطب باشد؛ یعنی شما بخواهید دل ما را تکان بدهید. هدف این نباشد که ما خواننده را تحسین کنیم، بلکه هدف باید این باشد که خواننده دل ما را از جا بکند با این تلاوت؛ به خصوص با این آیات که امروز من از اول که نگاه می کردم، دیدم اغلب آیاتی که دوستان خواندند- حالا شاید هم تصادفاً- آیات توحیدی بود. این آیات را اگر همین طور که من گفتم بخوانید، شنونده دلش از جا کنده می شود. این تلاوت شما به قدر یک کتاب استدلال توحیدی اثر می گذارد. اثر تلاوت خوب این است.
اشکال سوم این است که ما در ماه مبارک رمضان که ماه تلاوت قرآن و ماه نزول قرآن و ماه جلسات است و ما هم که این جلسه را داریم و جلسات فراوانی هم در مساجد و محافل گوناگون است، ماه رمضان که تمام شد، قرآن را ببندیم و ببوسیم و بگذاریم کنار. این نباید اتفاق بیفتد. قرآن را بایستی از خودمان جدا نکنیم . دائم باید با قرآن مرتبط و مأنوس باشیم.
حالا در روایات دارد که هر روز لااقل پنجاه آیه ی قرآن بخوانید. این، یکی از معیارهاست. اگر نتوانستید، روزی ده آیه ی قرآن بخوانید؛ نگویید سوره ی حمد را می خوانم و این چند آیه ی سوره ی حمد با چند آیه ی سوره ی قل هو الله- یک رکعت - می شود همان ده آیه ای که فلانی می گوید. نه، غیر از آن قرآنی که در نماز می خوانید - چه نماز نافله، چه نماز فریضه- قرآن را باز کنید، بنشینید، با حضور قلب، ده آیه، بیست آیه، پنجاه آیه، صد آیه بخوانید. قرآن را برای تدبر کردن و فهمیدن و استفاده کردن بخوانید.
نوعی قرآن خواندن این است که انسان ظاهر قرآن را بگیرد بخواند تا آخر. این نوع، نمی خواهیم بگوییم هیچ اثری ندارد. البته بنده سابق ها می گفتم هیچ اثر ندارد، بعد تجدیدنظر کردم. نمی شود گفت هیچ اثر ندارد، ولی اثرش در قبال آن اثری که متوقع از تلاوت قرآن است، شبیه هیچ است؛ نزدیک هیچ است.
یک تلاوت، تلاوت کسانی است که آیه را می خوانند، لیکن - این مال امثال ماهاست - می خوانند برای این که یک نکته ای پیدا کنند برای گفتن در فلان منبر، در فلان سخنرانی، در فلان محفل، در فلان مجلس. این، عیبی ندارد، اما این نوع هم آن نیست که ما موظفیم انجام بدهیم. یک تلاوت این است که انسان مثل یک مستعمی بنشیند پای صحبت خدای متعال. خدای متعال دارد با شما حرف می زند. مثل این که از یک عزیزی، از یک بزرگی، نامه ای به شما رسیده باشد. شما نامه را می گیرید می خوانید. برای چه می خوانید؟ برای این که ببینید چه برای شما نوشته. قرآن را این جوری بخوانید. این نامه ی خدای متعال است. امین ترین زبان ها و دل ها، این قرآن را از خدای متعال گرفته و به شما رسانده است تا از آن استفاده کنیم و بهره ببریم. لذا در روایت هست که سوره را وقتی که می خوانید، همت شما این نباشد که به آخر سوره برسید، همت شما این باشد که قرآن را بفهمید؛ ولو حالا به آخر سوره، به وسط سوره، وسط جزء، به وسط حزب نرسید و آن را تمام هم نکنید؛ تأمل و تدبر کنید. قرآن را این گونه بخوانید. اگر کسی با قرآن مأنوس بشود، از قرآن دل نمی کند. اگر ما با قرآن مأنوس بشویم، حقیقتاً از قرآن دل نمی کنیم.
نکته ی آخر: حفظ قرآن یک نعمت بزرگ است. این جوان ها و نوجوان ها سن توانایی حفظ را قدر بدانند. شماها در سنی هستید که می توانید حفظ کنید و در ذهنتان بماند. ما هم می توانیم حفظ کنیم، در سنین ما هم می شود، اما خیلی ماندگار نیست؛ زود از ذهن ما می رود. این طور نیست که در سنین امثال بنده نشود حفظ کرد، چرا می شود. حتی در سنین بالاتر از ما - یعنی سنین هفتاد و پنج، هشتاد- می شود حفظ کرد. من شنیدم مرحوم آیت الله خوئی در همین سال های آخر عمر قرآن را حفظ کرده بود .خیلی مهم است؛ پیرمرد مثلاً هشتاد ساله قرآن را حفظ کند! می شود حفظ کرد، اما ماندگار نیست؛ از ذهن زائل می شود . اگر شما در دوره ی جوانی و به خصوص در دوره ی نوجوانی و جوانی قرآن را حفظ کنید، این سرمایه و ذخیره ای برای شماست. و امکان تدبر در قرآنی که در حفظ انسان هست، به مراتب بیشتر از امکان تدبر برای کسی است که قرآن را حافظ نیست. گاهی انسان یک آیه ای را در قرآن نگاه می کند، مثل این که هرگز این آیه را تلاوت نکرده است. اما کسی که حافظ هست، چنین چیزی برایش پیش نمی آید.1
نوشته شده توسط : شقایق های سرخ
بازديدهاي امروز:
3 بازديد
بازديدهاي ديروز:
16 بازديد
مجموع بازديدها:
31443 بازديد
پست الكترونيك
پارسي بلاگ
درباره من
جاده خاطره ها
نور
یاوران مهدی عج دهکده آگهی
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
شرح حال ، حکایات ، کرامات و زندگینامه برخی از